جایگاه حضرت زینب (س) در نهضت حسینی

جایگاه حضرت زینب (س) در نهضت حسینی
جایگاه حضرت زینب (س) در نهضت حسینی
به نظر می رسد در اینجا لازم است این امر مورد تحلیل قرار گیرد که جایگاه حضرت زینب (س) در این میدان چه بود. ما در این که بخش مهمی از ابلاغ پیام عاشورا به صورت صحیح و تنویر افکار مردم آن زمان که در اثر تبلیغات زیاد حقیقت امر برایشان مشتبه شده بود تردیدی نداریم. اما سوال این است که آن حضرت از چه جایگاه و مقامی این وظیفه را به سرانجام مطلوب خویش رسانده و آن را رهبری کردند.
خوب است ابتدا نگاهی به نقش عوامل مهم در این حادثه بپردازیم
در آن برهه از زمان شاهد عملا حضور کسی بودیم که بازی با میمون و شرابخواری به عادت او بدل شده بود و البته ادعای خلافت مسلمین را نیز در میان مردم داشت از سویی نیز در تلاش بود تا این نظر را بر امام و ولی مسلمین یعنی امام حسین ع نیز دیکته نماید. هر آنچه خود می نمود با بیشرمی تمام اسلامی می دانست و جامعه را نیز با خوی کثیف خود به این سوی می برد. امر آن چنان شده بود که دیگر اسلامی که پیامیر خاتم برای مردم به هدیت آورده بود در حال تبدیل شدن به ماهیت جدیدی بود امام حسین ع در بیانی اوضاع آن زمان را چینین تبین می فرمایند اَلا ترونَ أنّ الحقَ لا یعملُ به وأنّ الباطلَ لا یتناهی عنهُ ، لِیرغبَ المؤمنُ فی لقاء الله مُحِقاً (آیا نمی بینید كه به حق عمل نمی شود واز باطل نهی نمی گردد ؟ در چنین شرائطی مؤمن به لقای خدا سزاوار است .
مسأله نقش حضرت زینب را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفى و روابط نسبى توجیه و تحلیل كرد، بلكه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است
مومن به لقای خدا سزاوارتر است! پس آنکه امام مسلمین است و هدایت امر مردم بر عهده اوست چه باید بکند؟
در جایی حضرت رو به ولید فرماندار مدینه می فرمایند «أیّها الامیر! إنّا اهل بیت النبّوّة و معدن الرّسالة و مختلف الملائكة و بنا فتح اللَّه و بنا ختم اللَّه و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النّفس المحرمه و مثلى لا یبایع بمثله و لكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أیّنا أحقّ بالخلافة و البیعة؛[23]
اى امیر، ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائكیم و خداوند به ما شروع مىكند و به ما پایان مىدهد - همه امور هستى به بركت وجود ماست - در حالى كه یزید مردى است فاسق و شرابخوار و كسى است كه خون حرام بر زمین مىریزد و علناً به فسق و فجور مىپردازد و كسى مانند من با شخصى مثل او بیعت نمىكند ولى - مهلت بده - تا صبح شود و دو طرف در كار خود بیندیشیم تا معلوم شود كدام یك از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم.»
امام ع با عمل خود و ایجاد نهضتی که شعله های سوزان هنوز دامان ظلم را گرفته است به عهد خود در بیداری امت اسلام و حراست از نهضت جدشان رسول خدا ص وفا کردند این سخنان نشان می دهد آنچه امام ع انجام داد از جایگاه یک امام معصوم است
با بررسی این تحلیل اینک مناسب است تا در خصوص شان حضرت زینب کبری س نیز در بیداری و افشاگری جریان حاکم بپردازیم
مسأله نقش حضرت زینب را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفى و روابط نسبى توجیه و تحلیل كرد، بلكه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است. اینجا زینب (س) خود را فردى مى بیند كه باید براى حفظ جان امام معصومش خطر را به جان بخرد و از دشمن نهراسد.
در كربلا هم وقتى امام سجاد (ع) را در میان خیمه آتش گرفته مى بیند، براى نجات او، خود را به آتش مى زند. آرى، او مدافعى است كه جگر شیر دارد. او كه هلهله شادى و سرود فتح و پیروزى دشمن غدار را مى شنود و ناله جانسوز كودكان در زیر فشار بند طناب گوشش را مى آزارد، پیش از همه چیز در فكر مسئولیت خطیر خود، یعنى حفظ جان امام است. او لب به سخن مى گشاید، نفس ها در سینه ها حبس و انگشت تعجب به دهان گرفته مى شود.
این زینب (س) است كه مى گوید: «انى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه»
این لكه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالى كه فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را كشته اید؟ همان كه در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او كه ترس را ترسانده، زنجیر را پاره كرده و دشمن را به اسارت
سخنان رسوا كننده یزید مى بیند كه با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت مى كند، فریاد مى زند «تبت یدا ابى لهب».
اى یزید! دستانت بریده باد! آیا مى دانى چه مى كنى؟ آیا مى دانى كه چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مكه و منى و پسر فاطمه زهرا (س) مى كوبى؟ ناله چنان جانسوز بود كه هركس در آن مجلس بود به گریه درآمد.
آرى، آنگاه كه حسین و یارانش از سوى دشمن یاغى و باغى معرفى مى شدند، این زینب (س) بود كه امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مكه و منى»، «حبیب رسول خدا» و داراى ده ها صفت دیگر معرفى كرد.
انگیزه حمایت و حفاظت از جان امام ع و رساندن و ابلاغ پیام چنین نهضتی نمی تواند جز با ایده حمایت از بهترین خلق خدا ،امام و امیر بحق مسلمین صورت پذیرد
حضرت زینب به جهت علاقه وافری كه به برادرش امام حسین داشت، هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط كرد كه هر گاه امام حسین خواست به سفر برود، زینب بتواند همراه برادرش برود و عبدالله از رفتن وی ممانعت نكند.
بنابراین در سفر امام حسین به كربلا حضرت زینب نیز به همراه امام و یار و پشتیبان ایشان بود. پس از شهادت امام نیز حضرت زینب از فرزند برادرش علی بن الحسین السجاد(ع) حمایت و پشتیبانی می كرد.
روز عاشورا یكی از سخت ترین و دردناك ترین روزها برای زینب (س) بود. او می دید چگونه لشكر عمر سعد، فرزندان و ذریه رسول خدا را به شهادت می رسانند و سر از بدنشان جدا می سازند. او در مقابل این اعمال احساس وظیفه می كرد و در برابر این معایب خویشتنداری كرده و سرپرستی خاندان عصمت را بر عهده گرفت.
در ماجرای غم انگیز كربلا، منابع در چند جا از زینب نام برده اند. یكی در وقتی كه علی اكبر(ع) به زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. نقل شده است كه زینب خود را به میدان رسانید و روی كشته علی اكبر انداخت تا برادر را به خود متوجه سازد و از شدت اندوهی كه با دیدن پیكر قطعه قطعه علی اكبر بر حضرت وارد شده، بكاهد. در جای دیگر می بینیم كه فرزند كوچك امام حسن مجتبی(ع) به نام عبدالله، با دیدن پیكر به خاك افتاده عمو، از خیمه بیرون می دود تا خود را به عمو برساند و دشمنان را از حضرت دور سازد.
در این جا امام (ع) خواهر را مخاطب قرار داده كه «خواهر جان! این كودك را نگهدار» زینب فورا می دود و عبدالله را می گیرد، اما كودك دست خود را از دست عمه می كشد و بالاخره خود را به عمو می رساند و روی بدن نازنین عمو به دست آن سنگدلان به شهادت می رسد و دیگر جایی كه از زینب نام رفته است، لحظه وداع است. هنگامی كه امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه كهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نكنند و بدن وی را برهنه نسازند.
زینب سلام الله علیها در تمام صحنه ها چون كوهی استوار، مقاومت كرد تا رسالتی را كه بر عهده گرفته با شایستگی به سرانجام رساند.حضرت زینب پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن زیاد حضور یافت و سخنان آتشینی ایراد كرد. كیفیت ورود زینب و وضع لباس و جامه او را در مجلس ابن زیاد به گونه ای رقت بار و غم انگیز نوشته اند.
شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «هنگامی كه زینب به مجلس ابن زیاد آمده، پست ترین جامه را پوشیده بود و به طور ناشناس وارد شد». اما به هر صورت ابن زیاد متوجه شد و پرسید: «این زن ناشناس كیست»؟ كسی پاسخ او را نداد، برای بار دوم و سوم سؤال كرد، در این وقت یكی از كنیزان پاسخ داد: «این زن زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است». ابن زیاد با كمال بی شرمی گفت: «سپاس خدای را كه شما را رسوا نمود».
اما زینب (س) برای خنثی كردن تمام نقشه های عوام فریبانه او فرمود: «ستایش خدای را سزاست كه ما را به وسیله پیغمبرش گرامی داشته و از پلیدی به خوبی پاك گرانید، آن كسی كه رسوا شود بی شك و تردید فاسق است و آن كس كه دروغ می گوید، فاجر و تبهكار است و چنین كسی ما نیستیم و دیگران هستند و الحمدلله».
پسر زیاد كه انتظار نداشت، با چنین زنی دانشمند و با شهامتی روبه رو شود، سخن خود را این گونه تغییر داد و گفت: «رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟»
حضرت زینب با لحنی افتخار آمیز فرمود: «من جز نیكی ندیدم، آنان مردمانی بودند كه خداوند كشته شدن را برای آن ها مقدر فرموده بود و آنان نیز با كمال افتخار به آرامگاه خود شتافتند. ولی بدان كه به زودی خدا میان تو و ایشان جمع خواهد كرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد پس نگران باش كه در آن روز پیروز چه كسی خواهد بود؟ (تو با آن ها) ای پسر مرجانه مادر به عزایت بنشیند».
سخن گفتن ابن زیاد با حضرت زینب در این مجلس به درازا می كشد و سرانجام ابن زیاد به مصلحت خویش نمی بیند كه با زینب سخن بگوید و بیش از این خود را در مقابل چشمان حاضران رسوا و شرمنده سازد، از این رو متوجه امام سجاد(ع) كه به صورت اسیران در مجلس آورده بودند، شد و با او به گفت و گو پرداخت.
اما حضرت سجاد ابن زیاد را مفتضح ساخت تا آنجا كه ابن زیاد قصد جان حضرت را نمود و دستور قتل او را صادر كرد. در این جا نیز زینب (س) از جا برخواست و دست های خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت: «ای پسر زیاد! این اندازه خون كه از ما ریخته ای تو را بس است... به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بكشی مرا هم با او به قتل رسانی!»
منبع : راهیان حدیث
نظر شما :